قضاوت درباره رضایت از محله مسکونی
امکانات عمومی در دسترس مردم قضاوت درباره رضایت از محله مسکونی را تحت تأثیر قرار میدهد ظاهر مطلوب محله و نحوه نگهداری خانه های مجاور با میزان رضایت مندی مردم رابطه معناداری را نشان دادهاند. تراکم محله مسکونی و دسترسی به فضای سبز طبیعی نیز در رضایت مردم از محله مهم تشخیص داده شده است (Kearney, 2006). همچنین عوامل اجتماعی- کالبدی معرف هویت مکان در رضایت مردم از محله موثر است (Fleury-Bahi, Felonneau & Marchand, 2008).
-
- عوامل اجتماعی- کالبدی معرف هویت مکان در رضایت مردم از محله موثر است.
-
- دسترسی به طبیعت مهم ترین عامل جلب رضایت مردم از ویژگی های عینی مسکن بوده است.
-
- در این تحقیق همبستگیهای متعددی را میان ساکنان و ویژگیهای محله ارزشیابیهای متفاوتی دارند، به گونهای که شبکه های اجتماعی، ویژگیهای بصری و کالبدی و ویژگیهای فردی و خانوادگی، همگی از عوامل تعیین کننده ابراز رضایت مردم از محله و محیطهای مسکونیاند.
بنابراین، تحلیل یافتههای پژوهشهای مرتبط با موضوع نشان میدهد که ویژگیهای برگرفته از طراحی مجموعههای مسکونی به اندازه فعالیتها و روابط متقابل اجتماعی، با میزان رضایتمندی ساکنان ارتباط دارند. نکته مهم، اهمیت نسبی هر کدام از این عوامل در محلههای مختلف و در متن فرهنگهای گوناگون است.
دلبستگی به اجتماعی محلی ریشه عمیق در مشارکت فردی در تعاملات اجتماعی محلی دارد. محیط انسان ساخت، اگر انتخاب شود و کیفیت آن مطلوب باشد، در ایجاد این پیوند روحی و روانی سهیم است. رضایت از اجتماع محلی تحت نفوذ موثر محیط بوم شناختی و کالبدی است.
۳-۱-۴-۵-امنیت
امنیت یکی از مهمترین عوامل سازنده کیفیت مطلوب در طراحی عرصه های گروهی است. در واقع می توان گفت، وجود محیطی امن برای زندگی از ضروریات و نیازهای اصلی انسان میباشد. احساس ناامنی در محیط و نگرانی های ناشی از مکان های ناامن، سایر فعالیت های انسانی را تحت شعاع قرار داده و امور اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و غیره به درستی انجام پذیر نخواهد بود. امنیت به حفاظت از اشخاص و دارایی های آن ها بر میگردد. کمبود امنیت، احساس خطر و ترس از جرم و جنایت موجب کاهش استفاده از عرصه های همگانی میگردد. بنابراین می توان گفت، ایجاد احساس امنیت و ایمنی لازمه موفقیت طراحی میباشد. احساس امنیت یکی از اصلی ترین عوامل پایداری فضاهای شهری به شمار می رود و بدون احساس امنیت هیچ فضای شهری عرصه حضور و تعاملات اجتماعی شهروندان نخواهد بود.
هیلیر ( ۱۹۹۶ ) به عنوان یکی از پیروان رویکرد موضعی بیان میدارد که ایجاد محدودیت های فضایی بسیار جهت پیشگیری از وقوع جرم علیرغم ایجاد احساس امنیت، بیشتر مانع حرکت طبیعی و راحت مردم در فضا میشوند . به اعتقاد او حضور طبیعی مردم در فضا است که امنیت را برای فضاهای شهری به ارمغان می آورد. او در مطالعات خود پیرامون پیکربندی فضایی و حرکت به این نتیجه رسید که ایجاد فضاهایی با هویت و شخصیت متمایز حضور علاقمند مردم در فضاها و احساس امنیت ناشی از آن را افزایش میدهد.
آرامش فضای شهری از ابتدا به وسیله پلیس تأمین نمی شود ولی با حضور پلیس تضمین می شود. آرامش فضای شهری ابتدا به وسیله شبکه ناخودآگاه و پیچیده اجتماعی و استانداردهای موجود میان مردم حفظ می شود. او در مورد خود انتظامی بودن یک خیابان چنین توضیح میدهد: میباید چشمهایی همواره خیابان را بنگرند، چشمهای کسانی که ما همواره آنان را مالکین طبیعی و حقیقی خیابان مینامیم. پیاده روهای خیابان میباید به صورت مداوم مورد استفاده قرار گیرد تا بر چشمهای ناظر بر خیابان افزوده شود و به ساکنین خیابان شیوه نظارت به خیابان آموزش داده شود
یکی از مهمترین عواملی که در افزایش حس امنیت موثر است، استفاده از نور و روشنایی میباشد. نور مناسب به مردم کمک می کند که ببینند و دیده شوند. بنابراین نور دو کار انجام میدهد، نخست این که به کسی که ناظر یک وضعیت است کمک می کند که واضحتر ببیند. این امر موجب می شود با افزایش قوه احساس تحت مراقبت بودن، ارتکاب جرم کاهش یابد. دوم این که مردم را تشویق می کند در محل بمانند زیرا رؤیت پذیری بیشتر مانع جرم می شود.
بنابراین برنامه ریزی و طراحی کالبدی در میزان تعاملات اجتماعی و امنیت مجتمع های مسکونی موثر است. اسکار نیومن، معتقد است که ساکنان مجموعه های مسکونی باید بتوانند فضاهای باز محیط زندگی خود را کنترل کنند و نگذارند بیگانه ای به این فضاها تجاوز کند. بنابراین فضای قابل دفاع، فضایی است که تشخیص و کنترل فعالیت ها را برای ساکنان آسان میسازد )لنگ، (۱۳۸۳ . کلمن، در این باره گفته است: هر چه تعداد طبقات، واحدها، بلوک ها، راهروهای ارتباطی و راهروهای فرار افزایش یابد، وضعیت اجتماعی وخیمتر می شود (Coleman, 1978). برای مثال در ساختمان های زیر شش طبقه جرائم کمتری نسبت به ساختمان های بیش از ۶ طبقه رخ میدهد.
نیومن سه فاکتور افزایش جرم در محلههای مسکونی را چنین برمیشمرد:
ـ بیگانگی: مردم همسایگانشان را نمیشناسند.
ـ عدم وجود نظارت : مکانهای وقوع جرم، ارتکاب جرم را به راحتی و بدون آن که مجرم دیده شود ممکن می کند.
ـ دسترس بودن راه فرار : امکان ناپدید شدن مجرم از صحنه جرم را به سرعت ممکن میسازد.
لذا نیومن معتقد است که با استفاده از ساز و کارهای نمادین و شکل دادن عرصه های تعریف شده میتوان یک محیط را تحت کنترل ساکنانش درآورد.
فضاهایی که امکان دیدن و دیده شدن در آن ها بیشتر باشد و در ضمن امکان کمی برای فرار فراهم آورند پتانسیل کمتری برای فعالیت مجرمان فراهم می آورند. از این رو، برای مثال استدلال می شود که دیوارها و پرچینها میتوانند به عنوان موانع فیزیکی تلقی شوند و حس ناامنی را افزایش دهد در حالی که وجود نشانهای که حاکی از نظارت مردم بر محله باشد می تواند حس امنیت را افزایش دهد.