اردیبهشت 8, 1403

لیست کامل فرهنگ لغت کوچه بازاری قسمت چهارم

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن
پوست کندن-سخت تنبیه کردن

بی سکه-بی اعتبار

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر
چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

دل گُنده-سهل انگار

خودمانی-صمیمی-یکدل

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است

انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

زیر چیزی زدن-حاشا کردن-انکار کردن
پَخ-مسطح-بی ژرفا

آتشِ بسته-طلا

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

خروار-کنایه از مقدار زیاد

خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد

از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

رستم صولت-رستم در حمام

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

 

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن

ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

چشم واسوخته-چشم برتافته

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

چوب آخر را زدن-پایان کاری را اعلام کردن-مانند در حراج

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

 
جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن
پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
 

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

چرس رفتن-حشیش کشیدن

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

آخرین تحویل-قیامت
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

اُتُل-شکم-اتوموبیل
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن
حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

داش-لوطی-مشدی

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

 

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس
جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

بی ریخت کردن-کتک زدن

پیش کردن-راندن به جلو

 

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

چسی درکن-آدم پر مدعا
تخته زدن-پنبه زدن

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

بَر و بیابان-دشت و صحرا

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن
دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

اگر و مگر کردن-شرط و بهانه آوردن
 

بی تفاوت-بی اعتنا

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

 

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

جا دکمه-سوراخی که دکمه ی لباس در آن جا می گیرد

در ثانی-ثانیا-دوم

خاک بر سری-بی آبرویی

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

پس افتاده-بچه ی کسی

پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

روغنی-آلوده به روغن

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

 

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها

زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن

دسته-جمعیت سینه زن

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

چروک-چین و شکن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

 

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

پا زدن-حق را پایمال کردن-زیان رساندن

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

چپیدن-به زور جا گرفتن

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

ارزانی(بخشیدن، دادن)

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

 

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد
این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن
روده درازی-پرحرفی-وراجی

زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

بابت-مورد-زمینه-موضوع

زبان گز-چیز تند و تیز

بارانداز-جای پیاده کردن بار

حق دادن-تایید کردن

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

خندق بلا-شکم

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

انداختنی-جنس نامرغوب

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف)

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

راپرتچی-گزارش دهنده

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

چیلی-بدبیاری

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

پایین دست-طرف پایین

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

خانه خراب کن-بدبخت کننده-زیان رساننده

پا روی پا بند نشدن-بسیار خوشحال بودن

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

بی قابلیت-بی ارزش-اندک-مختصر

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

چَخ چَخ-عیش و عشرت

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن
از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری)

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

 

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)
ادب‌خانه(مستراح، طهارت‌خانه)

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر
خبره-ماهر-استاد

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

این خاکدان-دنیا

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

الانه-همین حالا-هم اکنون

دَم دار-هوای گرم و پر رطوبت

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

این سفر(این بار)

 

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

آشغالی(سپور)

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد
از بی‌کفنی زنده بودن(بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن)

خوش بنیه-سالم و قوی

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

اجل معلق-مرگ ناگهانی

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

خاکی-فروتن و متواضع

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن

 

چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

چایمان-سرما خوردگی

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
استخوان‌دار(محکم، بااراده)

دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

خود را جستن-جست و جو در لباس خود برای یافتن و کشتن حشرات موذی مانند شپش

خداپسندانه-مورد پسند خدا
پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

تیله ی کسی بودن-گوش به فرمان کسی بودن-زیر اراده ی کسی بودن

حکیم جواب کرده-یتیم

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

چیز خور-مسموم شده

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

پُف-فوت-ورم-آماس

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن
آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

 
ته نشست-رسوب
زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن
چَپَری بی-درنگ-به سرعت
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

بازار کوفه- بازار شام

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

 

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

 

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

داغان-از هم پاشیده-پریشان

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

آدم ثانی-حضرت نوح

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

 

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

چراغان کردن-جشن گرفتن

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

 
ادا اصول-ادا اطوار

چنار امام زاده صالح-متلک بد

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته

پات-بی آبرو-بی تربیت

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

جیغ و داد-داد و فریاد

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

حرف شنو-سر به را-مطیع

چین و خم-پیچ و تاب

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

آکله فرنگی-سیفلیس

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

خدمت رسیدن-به حضور رسیدن

جیغ و ویغ-داد و فریاد

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

خنکای صبح-سحرگاه

پیش پیش-جلو جلو

به باد دادن- باد دادن

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

بر پا شدن-ایجاد شدن

چیز دار-ثروتمند

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

تُخس-ناقلا-شیطان-شرور

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

اُتُل-شکم-اتوموبیل

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

 

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

آب به چشم آمدن(طمع کردن)

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

این مطلب را هم بخوانید :   هزینه ایمپلنت دندان سال 1400 در تهران

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا
روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن

بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)

چلو صاف کن-آبکش

خدا-بسیار زیاد-فراوان

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)
 

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن

حمامی-گرمابه دار

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

پشمالو-دارای موهای بسیار

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

چار نعل-به سرعت-به تاخت

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

جاپیچ-جاکش-دلال محبت

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

جراندن-جر دادن-پاره کردن

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن
بی سکه-بی اعتبار

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن
پا دری-فرشی که پای در می اندازند-سنگی که کنار در می گذارند تا باد در را حرکت ندهد

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

آش هفت جوش-قضیه‌ی پیچیده

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

پا گرد-محل چرخیدن پله ها

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی
الحق-به‌راستی-حقیقتن

از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)

خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

پینه-وصله-پوست سخت شده
بلا نسبت-دور از جانب شما

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

چوروکیده-پر چین و چوروک

چِخی-سگ

دلسرد-ناامید-مایوس

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن
بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد
 

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

دور از شما ب-لانسبت

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

اُق زدن(بالا آوردن)

تنبان درآر-بی حیا-دریده

این دو کله‌دار(خورشید و ماه)

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن

چانه لغ-نگا. چانه شل

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

خرکار-پرکار

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن
خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

خر و پف-نگا. خرناس

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

جا-رختخواب-بستر

خارشک-مردم آزار-سادیست

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

آشنا روشنا-دوست آشنا

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن

دک کردن-از سر وا کردن

دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن

اهل نشست-تارک دنیا-گوشه‌نشین

پول چای دادن-انعام دادن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

آب پاکی روی دست کسی ریختن(کسی را کاملن ناامید کردن)

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن

 

جبهه ی جنگ-میدان جنگ

آشنا روشنا-دوست آشنا
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی
به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

راحت کردن-کشتن

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

رکاب کش-به تاخت-با سرعت
آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

ریش توپی-ریش تپه
دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت
پَس-ناجور-خراب

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

رد پا-جای پا-اثر

زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

پیمانی-استخدام غیر رسمی

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد
خاطر داشتن-به یاد داشتن

چُل-آلت مرد

چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

پا به رکاب-آماده ی رفتن

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

حیوانی-نگا. حیوانکی

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)
رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

چشم کردن-چشم زدن

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن
جگرک-نگا. جغور بغور
روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

 

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن

زیر دل زدن-تهوع آوردن

بَهمان-فلان

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن

حق التدریس-مزد آموزگار

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی
خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

به دست و پا افتادن-به تلاش و تقلای زیاد افتادن

به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن
چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار
زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند
خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب
به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

تِر زدن-خراب کردن کار

خواب و خوراک-خورد و خواب

رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

 

دبه کردن-دبه در آوردن

زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن

چهار دستی-فراوانی

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

جگرکی-جگر فروش

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

ادا اصول(ادا اطوار)

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

پای پس-عوض-تلافی

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

باب-مرسوم-معمول

بر پا شدن-ایجاد شدن

رنگ شدن-گول خوردن

 

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن

دود-دخانیات-مواد مخدر

دُنگ-سهم-حصه

چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن
آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

 
دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

تر کردن لب-چیزی آشامیدن-به یک اشاره ترتیب کاری را دادن-حرف زدن

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

بریدن از هم-قطع رابطه کردن

از جا در رفتن-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

بده اون دستت-آی زکی !

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده

دو پوسته-دو چیز به هم پیوسته

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن

دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن

باریک اندام-لاغر و ظریف

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

ریش در دست کسی دادن-اختیار خود را به دیگری سپردن-کار خود را به دیگری واگذار کردن

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

زبر و زرنگ-چابک و فرز

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

زرت و زورت-زرت و پرت

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

 

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن

ابرو انداختن-ابرو آمدن

چال شدن-گود شدن-دفن شدن-در زیر خاک گذاشته شدن

زیر جلکی-پنهانی

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

رستم صولت-رستم در حمام

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

حال کردن-لذت بردن

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

زالو-آدم سمج

 

بله قربان گفتن-تملق بیش از حد گفتن

خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

خاک به دهنم-زبانم لال

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

باب-مرسوم-معمول

تخت و تبار-خوب و رو به راه

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

اتصالی کردن(در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن)

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

 

پلاس-اثاث مختصر منزل

راپرت کردن-گزارش دادن-خبر دادن

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

احدالناس(کسی، فردی)

تو دار-راز نگهدار

چای صافی-نگا. چای صاف کن

انداختنی-جنس نامرغوب

آب آتش زده-اشک

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده
بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که