اردیبهشت 8, 1403

بهترین مجموعه اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 443

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

راست شدن-رو به راه شدن

حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت

 

زاهرو-دالان-سرسرا

 

آفتابی کردن(پدیدار کردن)

از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

بی ریخت-زشت-بد ترکیب

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

رضا شدن-راضی شدن
پیر بی خواب-کسی که دیر یا کم بخوابد-کودک
چشم باباقوری-نابینا-کور
از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

پیش کردن در-بستن در

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

تنگ بودن وقت-دیر شدن

باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

آبِ کبود(آسمان)

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن

آب و گِل-بر و رو-سرشت آدمی

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

جَفت-چوب بست انگور
 

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

پشت بام-سقف بیرونی بام

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

 

پشت سر هم-پیاپی متوالی

پول چای دادن-انعام دادن

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

رو نشان دادن-چهره نمایاندن

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

تراشیده شدن-لاغر شدن
بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

خبرکشی کردن-سخن چینی کردن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند

بدک-نه چندان بد
چیز دار-ثروتمند

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

چله ی زمستان-سرمای سخت

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

دستمالی-دست مالیدن

آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)

روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن

زرت و زورت-زرت و پرت

حق نشناس-نا سپاس

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

خاطرجمع شدن-مطمئن شدن

از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

 
چاقالو-چاق-فربه

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

حاجیت-بنده

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن
دلسرد کردن-ناامید کردن

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن
پیاله زدن-می نوشیدن

زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

آب شیراز(شراب)

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

به سر دویدن- با سر رفتن

راستکی-واقعی

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

آب تاختن(پیشاب کردن)

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

جراندن-جر دادن-پاره کردن

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

چِککی-فوری-به سرعت

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

تور کردن-زن یا دختری را به دام انداختن

پر گو- پر چانه

حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت
دندان شکن-قاطع-محکم
 

تمام کردن-مردن

پاگون-سردوشی

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

 

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

آفتاب خوردن-سختی کشیدن
استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

 

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند

تُف کار-بچه باز

جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)
رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن
چیز خور شدن-مسموم شدن
چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

در زدن-کوبیدن در خانه

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

دل قرصی-اطمینان

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

جفنگیات-سخنان یاوه

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

آب شدن-شرمنده شدن-رفتن آبرو-به فروش رفتن کالا

چیلی-بدبیاری

حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

چاشت-صبحانه-ناشتایی

دست به جیب-بخشنده-خرج کن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن
جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

 
انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجه‌ی جایی کردن)

درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن

پیاده بودن در کاری-در کاری ناشی و بی تجربه بودن

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

با دست و پا-آدم زرنگ

ذباله دانی-هر مکان کثیف-بی نظم و بی ارزش
بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن
 

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

تخت و تبار-خوب و رو به راه

جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

پر پر کردن گل-کندن و پراکندن برگ های گل

خر بی یال و دم-احمق-نادان

پیش کردن گربه-راندن گربه

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

پا زدن-حق را پایمال کردن-زیان رساندن

ریق افتادن-ریغ افتادن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

پراندن-بی اراده حرف درشت و بی جایی در سخن آوردن-گاه گاه در نهان تباهی کردن زن

اجل معلق-مرگ ناگهانی

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

 

خون کسی را حلال کردن-کسی را کشتن

زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن
ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

آب شیراز-شراب

آینه‌ی زانو(برآمدگی زانو)

بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)

ازرق-چشم زاغ

حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی
ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن
دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

بارانداز-جای پیاده کردن بار

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

جامغولک-حقه-حیله

خروار-کنایه از مقدار زیاد

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب
خیط کردن-نگا. خیت کردن

بَرج-خرج های خارج از خانه

روی پا بند نبودن-آرام و قرار نداشتن

پیشی-گربه در زبان کودکان

خاک به دهنم-زبانم لال

دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !

 

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

 

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

دو جین-دوازده تا

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

باب دندان-مناسب طبع و حال

 

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

 
دست انداختن به روی چیزی-چیزی زا غاصبانه تصرف کردن

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

بند-ریسمان-طناب-رشته
اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)
زاغ-دارای چشمان آبی رنگ
زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

پوست کنده-رک و بی پرده

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

حلال واری-نگا. خلال وار

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

بامبول زدن-حقه سوار کردن

چل ستون-شبستان مسجد

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

جگرکی-جگر فروش

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن
خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

 
خرده بُرده-مشکل-اختلاف

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

خوره-جذام-آکله

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

خبرکش-سخن چین

زاچ-زائو

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

چوب بندی-داربست

پشه کوره-پشه ی ریز

 

دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن

ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

آتشی شدن-از کوره در رفتن

زرد گوش-بی رگ-ترسو

 

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

 

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

دست آموز کردن-تربیت کردن

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن

دراز کش-افتاده-خوابیده

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن

جز جگر زده-نفرینی است به معنی دل سوخته بر اثر اندوه و مصیبت-گرفتار به بلا

ته خوار-بچه باز

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

خانم بازی-معاشرت با زنان هرزه

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

چشم شور-آن که چشم زخم زند

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

درمانگاه-جای درمان بیمار

تن خواه-پول نقد-زر و مال

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

 

بی معنی- بیخود

چرکو-آدم کثیف

زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی

خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

خوش قواره-خوش اندازه-متناسب

 

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر

دو دو کردن-دویدن

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

پا سوز-عاشق شیفته

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن

چلاق شده-نوعی نفرین است

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن
بزن و برو-کسی که در کار-دقت و دلسوزی ندارد

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

دوسیه-پرونده

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن

خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن
دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

دندان عاریه-دندان مصنوعی

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

ریش توپی-ریش تپه

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)

چَکه-شوخ و بذله گو

آی زرشک-آی زکی

دوام کردن-دوام آوردن

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

ابرو فراخی-خوشدلی-گشاده‌رویی

 

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

 

تردستی-مهارت-شعبده بازی

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

 

بند بودن دست-گرفتار بودن-مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

خرج راه-هزینه ی سفر

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

 

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

دست دادن-پیش آمدن

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

حلق آویز-به دار کشیده

زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور
پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

زبانی-شفاهی

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

خاکروبه ای-سپور-آشغالی
چلو صاف کن-آبکش

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

چرب دست-ماهر-زبر دست

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند

برادر تنی-برادر حقیقی

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

بد قماش-بد جنس-خبیث

تب و تاب-سوز و گداز

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

چاخان پاخان-دروغ

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

زبانی-شفاهی

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

آسیاب‌گردان(کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید)

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

آدم چوبی(بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی)

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

روده دراز-پر حرف-وراج

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

آکِله-جذام-زن سلیطه

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

به جا آوردن-شناختن

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

 

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن

روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان
اَتَر زدن(فال بد زدن)

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

پوزخند-تبسمی از روی تحقیر و استهزاء

زیر آبی-زیرآبکی

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

 

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

زیر آبی-زیرآبکی

آگوز(لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر)

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

جاهل-جوان-نادان

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

داش-لوطی-مشدی

چای دیشلمه-چای تلخ که با قند یا خرما و مانند این ها بنوشند

آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)
زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

بنگی-معتاد به حشیش

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن

ازدست‌رفته-عاشق

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

آکله فرنگی(سیفلیس)

 

از قرار-ظاهرن-آن‌طور که پیدا است

حق شناسی-سپاس گزاری

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

دخیل-پناه برده-توسل جسته به

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

ار زبان کسی(از قول کسی)

 
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن

دو به هم زن-دو به هم انداز

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

آب تاختن(پیشاب کردن)

چار دستی-قمار چهار نفری

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

جفنگیات-سخنان یاوه

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

تیله ی کسی بودن-گوش به فرمان کسی بودن-زیر اراده ی کسی بودن

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

پشم علیشاه-درویش بی قدر

پا شدن-از جا برخاستن

دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

دست خالی بودن-تهی دست بودن-بی چیز بودن
به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی
از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی

از جگر گذشتن(نامردی کردن)
بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)

جا ماندن-فراموش شدن

تر دماغ-سرحال-شنگول

 

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او

از جیب رفتن(سود یا لذتی را از کف دادن)

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

دهن دره-خمیازه

به حق پیوستن-مردن

جود-یهودی-حهود

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

جگر-عزیز-عزیز دلم

چپ-لوچ-مخالف حکومت

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

بند و بساط-اسباب مختصر زندگی

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

ریق افتادن-ریغ افتادن

خانه خراب-بدبخت شده-بی چیز شده-زیان دیده

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

خلق الله-مردم

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

خر آوردن-بدبخت شدن

از ته دل-از سر صدق و صفا

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن

دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

دست کم-حداقل
 

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

خبر داغ-خبر بسیار مهم

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

پس کسی برآمدن-حریف کسی بودن

تنوری-پخته شده در تنور

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

چرکتاب-پارچه ای با رنگ خاکستری یا قهوه ای که چرک را زود نشان نمی دهد

 

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

رنگ شدن-گول خوردن

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

خدا به رد-در پناه خدا

اوقات‌تلخی-ترش‌رویی-عصبانیت

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن
خونسرد-آرام-بی خیال

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار